English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6963 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
offset U حاشیه صحافی
offsetting U حاشیه صحافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
in sheets U صحافی نشده
binding U انقیاد صحافی
bindery U موسسه صحافی
in quires U صحافی نشده
bookbindery U کارخانه صحافی
bookbinding U صحافی کتاب
bindings U انقیاد صحافی
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
binding U صحافی کردن به هم بستن
to bind a book U صحافی کردن یک کتاب
bibliopegy U هنر صحافی کتب
rebind U دوباره صحافی کردن
bindings U صحافی کردن به هم بستن
binds U چسباندن صحافی کردن ودوختن
bind U چسباندن صحافی کردن ودوختن
solute U صحافی نشده بهم نپیوسته
brochure U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
skiver U چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
margent U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
listel U حاشیه
selvedge U حاشیه
skirter U حاشیه رو
marginate U حاشیه
rand U حاشیه
brims U حاشیه
brimming U حاشیه
brimmed U حاشیه
brim U حاشیه
postil U حاشیه
marge U حاشیه
outskirt U حاشیه
selvage U حاشیه
margine U حاشیه
marginal note U حاشیه
skirts U حاشیه
verges U حاشیه
fringe U حاشیه
apostil U حاشیه
fringes U حاشیه
verge U حاشیه
skirted U حاشیه
skirt U حاشیه
frilling U حاشیه
fimbriation U حاشیه
braid U حاشیه
braided U حاشیه
braids U حاشیه
marginal U حاشیه
brink U حاشیه
marginally U در حاشیه
rim U حاشیه
rims U حاشیه
border line U خط حاشیه
gloss U حاشیه
margin U حاشیه
draught U حاشیه
draft U حاشیه
border U حاشیه
bordering U حاشیه
bordered U حاشیه زه
bordered U حاشیه
border U حاشیه زه
list U حاشیه
margins U حاشیه
bordering U حاشیه زه
rim U لبه حاشیه
emarginate U برداشتن حاشیه از
bordered U حاشیه گذاشتن
drawnwork U حاشیه دوزی
marginal U وابسته به حاشیه
bordering U حاشیه گذاشتن
profit margin U حاشیه سود
braids U نوار حاشیه
braided U نوار حاشیه
braid U نوار حاشیه
fimbriated U حاشیه دار
fimbriate U حاشیه دار
rims U لبه حاشیه
divagation U حاشیه روی
annotator U حاشیه نویس
gloss U حاشیه نوشتن بر
anconis U حاشیه تزئین
bleeding edge U حاشیه نقشه
unresolved corners U حاشیه متقاطع
border U حاشیه گذاشتن
buffer distance U حاشیه امنیت
marginally U بطور حاشیه
annotating U حاشیه نوشتن
annotates U حاشیه نوشتن
annotated U حاشیه نوشتن
annotate U حاشیه نوشتن
circumstantiality U حاشیه پردازی
edgings U حاشیه یابی
edging U حاشیه یابی
fringy U حاشیه دار
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
scholiast U حاشیه نویس
marginalizes U در حاشیه قراردادن
lister U حاشیه دوز
hems U حاشیه دارکردن
marginalizing U در حاشیه قراردادن
hemming U حاشیه دارکردن
margent U حاشیه کتاب
border U حاشیه فرش
frizzy U حاشیه دار
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginalia U یادداشتهای حاشیه
kerb U حاشیه پیاده رو
frill U حاشیه دوختن بر
kerbs U حاشیه پیاده رو
marge U حاشیه دارکردن
frills U حاشیه دوختن بر
marginalised U در حاشیه قراردادن
marginalises U در حاشیه قراردادن
marginalising U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
frieze U حاشیه ارایشی
hemmed U حاشیه دارکردن
annotations U حاشیه نویسی
rimmed U حاشیه دار
laciniate U حاشیه دار
impluse margine U حاشیه ایمپولز
ancon U حاشیه تزئین
profit margins U حاشیه سود
frilled U حاشیه دار
annotation U حاشیه نویسی
frizzly U حاشیه دار
friezes U حاشیه ارایشی
laciniated U حاشیه دار
hem U حاشیه دارکردن
fringed U حاشیه دار
limbate U حاشیه دار
sewing U حاشیه دوزی
fixing U حاشیه ریشه
tat U حاشیه توری گذاشتن
tat U توری حاشیه بافتن
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
sinuate U دارای حاشیه موجی
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
tatting U توری حاشیه لباس
purfle U ارایش حاشیه دوزی
purfle U حاشیه راتزئین کردن
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
furbelow U حاشیه چین دار
drawnwork U حاشیه توری پارچه
crisfate U دارای حاشیه موجی
chitterlings U حاشیه چین دار
chitlins U حاشیه چین دار
chitlings U حاشیه چین دار
repand U دارای حاشیه موجی
purfle U حاشیه دوزی کردن
anathyrosis U تراشیدن حاشیه سنگ
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
cushion-course U [حاشیه تزئینی نازبالش]
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
edge of rug U لبه و حاشیه فرش
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
fringes U حاشیه دار کردن
fuller U حدیده حاشیه دار
frieze U حاشیه زینتی دادن به
friezes U حاشیه زینتی دادن به
frills U حاشیه چین دار
frill U حاشیه چین دار
bordering U حاشیه دار کردن
bordered U حاشیه دار کردن
border U حاشیه دار کردن
cylinder skirt U حاشیه یا دامنه سیلندر
tot U سرجمع حاشیه نویسی
fringe U حاشیه دار کردن
tots U سرجمع حاشیه نویسی
antepagment U حاشیه های تزئینی درگاه
panels U قاب گذاردن حاشیه زدن به
purls U حاشیه حلقه دود یا بخار
panel U قاب گذاردن حاشیه زدن به
froufrou U حاشیه دوزی حشو وزوائد
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
purling U حاشیه حلقه دود یا بخار
tat U دارای حاشیه توری کردن
margin U اندک حاشیه دار کردن
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins U اندک حاشیه دار کردن
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1معادل عبارت، رویدادهای حاشیه ای چیست.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com